نقد اهل تصوف از تصوفاز ابتدای شکلگیری تصوف، آراء و عادات صوفیان نقد و ارزیابی میشد. در حقیقت بسیاری از انتقادات عالمان و فقیهان به صوفیان، همزمان و حتی پیشتر، در کلام خود صوفیه نیز آمده بود و کوچکترین کجروی از دید نقادان این گروه پوشیده نمیماند. ۱ - نقد افراددر سدههای نخستین، زاهدان و عارفان گاه گفتارها و شیوههای سلوک یکدیگر را نقد میکردند و بر تعاریف هم خرده میگرفتند [۱]
عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۷۹، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۲]
خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۳]
ترجمۀ رسالۀ قشیریه، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، ج۱، ص۹۲، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۴]
جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۷۸، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
و اینگونه نقدها بیش از آنکه متوجه جریان کلی تصوف باشد، روی با افراد داشت.اما در سدههای بعد که تودههای مردم به تصوف روی آوردند و با انگیزههای گوناگونی که گاه با باورهای صوفیه نیز هماهنگ نبود، به خانقاهها و اجتماعات صوفیان پیوستند، به تدریج انحرافاتی رخ نمود که نگرانی بزرگان صوفیه را برانگیخت و آنان را در مقابل کجرویهای این منتسبان به تصوف به واکنش وا داشت. [۵]
هجویری، علی، ج۱، ص۴۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۶]
عبادی مروزی، منصور، ج۱، ص۹۴-۹۵، مناقب الصوفیة، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۷]
محاسبی، حارث، ج۱، ص۱۰۱، الرعایة لحقوق الله، به کوشش مارگارت اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م.
[۸]
سهروردی، عمر، ج۱، ص۷۸-۸۱، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۹]
عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۵۲۲، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۱۰]
عطار نیشابوری، فریدالدین، اسرارنامه، بیت ۹۷۰ بب ، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۱ش.
۲ - نگارش آثار نقددر این هنگام و نیز در سدههای پس از آن، بسیاری از نویسندگان صوفیه برای نشان دادن روش و منش درست، و اصلاح خطاهای راه یافته به تصوف، رسالهها و کتابهایی نوشتند که برخی از آنها عبارتاند از: رساله فی غلطات الصوفیة، اثر ابوعبدالرحمان سلمی [۱۱]
عفیفی، ابوالعلاء، ج۱، ص۸۳، الملامتیة و الصوفیة و اهل الفتوة، بیروت، ۱۳۶۴ق.
اللمع ابونصر سراج [۱۲]
سراج، عبدالله، ج۱، ص۴۰۹-۴۳۶، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
التعرف لمذهب اهل التصوف، اثر ابوبکر کلابادی، [۱۳]
کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۰، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق.
کشف المحجوب هجویری [۱۴]
هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
رسالۀ قشیریه از ابوالقاسم قشیری [۱۵]
قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۳۷-۳۸، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
و...۳ - عواملموضوعات مورد بحث صوفیان بسیار متنوع بود و این تنوع گاه به اختلاف مشرب آنان، و گاه به اختلاف مکتبهای تصوف (مکتب خراسان و عراق) مربوط میشد و در قالب انتقاد پیروان دو مکتب از یکدیگر جلوه میکرد. [۱۶]
قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
[۱۷]
خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۸]
خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۳۳، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۹]
سنایی، حدیقة الحقیقة، ج۱، ص۴۹۵، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۲۰]
جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۷۹، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
گاه نیز از برخی طریقههای صوفیه از جمله ملامتیه، [۲۱]
هجویری، علی، ج۱، ص۷۳، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۲۲]
سهروردی، عمر، ج۱، ص۷۳، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
قلندریه [۲۳]
عزالدین کاشانی، محمود، ج۱، ص۱۲۲، مصباح الهدایه، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۲۴]
اوحدی مراغهای، کلیات، ج۱، ص۵۸۳، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۴۰ش.
و نیز اهل فتوت [۲۵]
اوحدی مراغهای، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۴۰ش.
انتقاد میشد.۴ - مواردانتقاد صوفیان از یکدیگر نیز، هم متوجه عقاید و افکار و نظریهها بود و هم آداب و رسوم و رفتار آنان را در بر میگرفت. برخی از موضوعاتی که همواره میان صوفیان مورد بحث بودهاند، عبارتاند از: توحید ، عشق، ولایت، کرامات، سماع، اسقاط تکلیف، ترک علم، خرقهپوشی، دوری از خلق، دنیاطلبی و ریا. ۴.۱ - حلولاز میان آنها توحید و مباحث پیرامون آن، مهمترین موضوع مورد اختلاف بود. ابتدا صوفیان نیز در معنای باور به یگانگی خداوند با دیگر مسلمانان همداستان بودند، اما به تدریج با توسعۀ آموزههای عرفانی، آن معنای ساده پیچیدهتر شد و مراتب گوناگون یافت. تقسیم درجات توحید به علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین از مشهورترین این مراتب است. نمونۀ دیگر، سخنان امام محمد غزالی است که توحید را به ۴ مرتبه تقسیم میکند: اول، پوستِ پوست که بر زبان راندن لفظ لا اله الا الله است؛ دوم، پوست که تصدیق معنای آن لفظ به دل است؛ سوم، مغز که مشاهدۀ آن معنی از طریق مکاشفه و نور حق است؛ چهارم، مغز مغـز و آن در وجود، جـز یکی ــ حتی خـود ــ را نـدیدن است. [۲۶]
غزالی، محمد، ج۴، ص۲۴۵، احیاء علومالدین، به کوشش بشیر سالم حسن فرج، بیروت، ۱۹۷۵م.
[۲۷]
کاشفی، حسین، ج۱، ص۴۵۷-۴۶۴، لب لباب مثنوی، به کوشش نصرالله تقوی، تهران، ۱۳۶۲ش.
بدین ترتیب معنای توحید با اندیشههایی چون فنا و بقا، و تجلی ذات الاهی پیوند یافت و رفته رفته دعوی حلول ــ یکی پنداشتن ظاهر و مظهر ــ و اتحاد، در میان برخی از صوفیه رایج شد. اما این دعوی با انتقاد شدید صوفیان روبهرو شد، از جمله ابونصر سراج که این عقیده را به شدت طعن و رد کرد و معتقدان آن را کافر و گمراه خواند. [۲۸]
سراج، عبدالله، ج۱، ص۴۲۶، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
نجمالدین رازی (د ۶۴۵ ق) نیز اعتقاد به حلول را از لغزشگاههای سالکان دانست و آن را نتیجۀ برخی تجلیات انوار و صفات الاهی شمرد که سالک را دچار پندار و غرور میسازد. [۲۹]
نجمالدین رازی، عبدالله، ج۱، ص۲۳۱، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش.
شیخ محمود شبستری نیز اعتقاد به حـلـول و اتحاد را، چون مستلزم اذعان بـه دو وجـود ــ حـالّ و محلّ ــ است، منافی توحید دانست. [۳۰]
شبستری، محمود، ج۱، ص۸۵، گلشن راز، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۸ش.
۴.۲ - شطحیاتدیگر آنکه در حالات بیخودی از سوی برخی صوفیان عباراتی چون «انا الحق» و «سبحانی ما اعظم شأنی» نقل شد که به شطحیات شهرت یافت. هر چند که برخی عارفان چون حلاج، جان بر سر اقوالی از این نوع گذاشتند، اما برخی از مشایخ صوفیه، از جمله حارث محاسبی [۳۱]
عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۷۲۳-۷۲۴، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۸ش.
و ابوعبدالله خفیف [۳۲]
دیلمی، علی، ج۱، ص۳۹، سیرت ابن الخفیف الشیرازی، ترجمۀ یحیی بن جنید شیرازی، به کوشش ا شیمل، تهران، ۱۳۶۳ش.
با این سخنان مخالف بودند و آنها را متضمن قول به حلول و اتحاد میدانستند.خواجه عبدالله انصاری (د ۴۸۱ق) این نوع سخنان را در شریعت، کفر و در حقیقت، بُعد میدانست. شمس تبریزی نیز شطحگویی را نتیجۀ رعونت نفس و تخلف از متابعت پیامبر (ص) میدانست و به شدت با آن مخالف بود [۳۳]
شمس تبریزی، مقالات، ج۲، ص۱۴۳، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
(برای نمونههای دیگر، به این منبع رجوع کنید [۳۴]
شمس تبریزی، مقالات، ج۱، ص۷۷، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۳۵]
شمس تبریزی، مقالات، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۶، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۳۶]
شمس تبریزی، مقالات، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۳۷]
شمس تبریزی، مقالات، ج۱، ص۲۸۰، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۳۸]
شمس تبریزی، مقالات، ج۲، ص۲۳، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۳۹]
شمس تبریزی، مقالات، ج۲، ص۵۹، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۰]
شمس تبریزی، مقالات، ج۲، ص۹۲، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۴۱]
شمس تبریزی، مقالات، ج۲، ص۱۳۰، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
).۴.۳ - وحدت وجودموضوع وحدت وجود نیز از جمله موضوعات بسیار بحثبرانگیز بوده است و صوفیانی چون علاءالدولۀ سمنانی (د ۷۳۶ق) در اینباره با بعضی از طرفداران ابن عربی (د ۶۳۸ق) به مناقشه پرداختند. [۴۲]
علاءالدولۀ سمنانی، احمد، ج۱، ص۳۳۷-۳۴۶، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
مخالفتها با این عقیده به جایی رسید که بعضی از پیروان ابن عربی، مانند عبدالوهاب شعرانی (د ۹۷۳ق) کوشیدند تا منکر انتساب این قول به ابن عربی شوند و سخنانش را به گونهای تفسیر کنند که با وحدت شهود سازگار شود. [۴۳]
جهانگیری، محسن، ج۱، ص۴۹۱، محییالدین ابن عربی: چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ش.
[۴۴]
جهانگیری، محسن، ج۱، ص۵۱۷، محییالدین ابن عربی: چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ش.
۴.۴ - عشقعشق نیز از مباحث مهم تصوف است که با توحید و فنا رابطهای نزدیک دارد و نزد بسیاری از صوفیه، بهویژه در تصوف عاشقانه، مفهومی محوری است و رابطۀ آن با حسن و جمال نیز همواره از موضوعات مورد توجه صوفیان بوده است، چندان که برخی از آنان چون ابوحلمان دمشقی، ذوالنون مصری، ابوحمزۀ بغدادی، ابوالحسین نوری، احمد غزالی، روزبهان بقلی، فخرالدین عراقی و اوحدالدین کرمانی، توجه به زیباییهای عالم و صورتهای نیکو را مشاهدۀ تجلی جمال الاهی در این صور میدانستند و عشق مجازی را مقدمۀ عشق الاهی میشمردند. [۴۵]
روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ج۱، ص۴-۱۱، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۴۶]
جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۵۸۷-۵۸۹، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۴۷]
مجاهد، احمد، ج۱، ص۳۵-۴۵، مقدمه بر مجموعۀ آثار فارسی احمد غزالی، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۴۸]
پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۵۳-۶۴، سلطان طریقت: سوانح زندگی و شرح آثار احمد غزالی، تهران، ۱۳۵۸ش.
چنین دیدگاهی که ظاهراً در میان برخی صوفیه به انحرافاتی انجامیده بود، انتقاد شدید صوفیانی چون قشیری، [۴۹]
قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۳۶۲، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
هجویری [۵۰]
هجویری، علی، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۵۱]
هجویری، علی، ج۱، ص۵۲۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
و باخرزی [۵۲]
باخرزی، یحیی، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۶، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
را برانگیخت و نویسندگانی چون ابن جوزی را نیز به واکنش وا داشت. [۵۳]
ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۲۶۴-۲۷۰، تلبیس ابلیس، بیروت، ۱۳۶۸ق.
اینان صوفیان را از جمالپرستی و شاهدبازی برحذر داشتند و اینگـونه گرایشها را دامهای شیطان بر سر راه سلوک به شمار آوردند. حتی عارفی چون روزبهان بقلی نیز که خود بر طریق عشق بود، در عبهر العاشقین صوفیان را از غلتیدن به دام شهوات و افتادن در گناهان به بهانۀ عشق برحذر داشته است. [۵۴]
روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ج۱، ص۹۵-۹۸، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۶۰ش.
۴.۵ - سماعرسم سماع از مهمترین موضوعات مورد انتقاد صوفیه بوده است. اگرچه اغلب صوفیان با برپایی مجالس سماع موافق بودند و آن را تمجید و تجویز میکردند، [۵۵]
محمد بن منور، اسرار التوحید، ج۱، ص۲۲۶، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۵۶]
غزالی، محمد، ج۱، ص۴۷۳-۴۷۵، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۵۷]
غزالی، محمد، ج۲، ص۲۷۰-۲۷۸، احیاء علومالدین، به کوشش بشیر سالم حسن فرج، بیروت، ۱۹۷۵م.
[۵۸]
مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهار، بیتهای ۷۳۳،۷۴۴، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۲۳-۱۹۳۳م.
[۵۹]
عزالدین کاشانی، محمود، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۱، مصباح الهدایه، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
اما دغدغۀ حفظ حدود شریعت و بیم از ارتکاب لهو و لعب، مخالفت برخی از صوفیان با اینگونه مجالس را بر میانگیخت.برخی از مشایخ با هر نوع ساز و آواز و تحرک بدنی مخالف بودند و برخی مانند ابوعمرو زجاجی، سماع را ناشی از ناتوانی حال سالک میشمردند و سالک قویحال را از سماع بینیاز میدانستند. [۶۰]
سلمی، محمد، ج۱، ص۴۳۲، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق.
هجویری با نقل حکایاتی نشان میدهد که بعضی از مشایخ به سبب کراهیت غنا و شعرخوانی، سماع را عملی شیطانی به شمار میآوردند، گروهی مشغول به سماع را «لاهی» ــ سرگرم لهو و بازیچه ــ لقب میدادند، گروهی آن را برای عوام مایۀ فتنه میشمردند و گروهی آن را موجب تضییع وقت میدانستند [۶۱]
هجویری، علی، ج۱، ص۵۳۶-۵۳۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
با اینحال وی نه مطلق سماع، که سماع فاسقانۀ مقلدان را محکوم کرده است. [۶۲]
هجویری، علی، ج۱، ص۵۱۹-۵۲۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۶۳]
هجویری، علی، ج۱، ص۵۳۳-۵۳۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
احمد جام نیز ضمن انتقاد از سماع فسادآمیز، شرایط سماع درست را برشمرده است. [۶۴]
احمد جام، انس التائبین، ج۱، ص۲۲۱-۲۳۲، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
بسیاری از صوفیه نیز در آثار خود سماع رایج در روزگار خود را نکوهیده، و آن را اسم بیمعنی و کالبد بیروح خواندهاند [۶۵]
باخرزی، یحیی، ج۲، ص۱۹۵، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
و نارواییهای سماع صوفیان زمانه را برشمردهاند. [۶۶]
اوحدی مراغهای، کلیات، ج۱، ص۶۲۹-۶۳۲، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۴۰ش.
۴.۶ - اسقاط تکلیفبرخی از صوفیان که جامی آنان را «متشبهان مبطل به صوفیه» میخواند، [۶۷]
جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۹-۱۰، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
تقید به احکام شریعت را وظیفۀ عوام میدانستند و معتقد بودند که حال خواص و اهل حقیقت برتر از آن است که به رسوم ظاهر مقید شوند.سهل بن عبدالله تستری این گروه را از زندیقان میشمرد [۶۸]
جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۰، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.
و جنید ادعای اباحتیان را بدتر از دزدی و زنا میداند. [۶۹]
قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۵۱، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
[۷۰]
سهروردی، عمر، ج۱، ص۷۹، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
هجویری نیز آنان را ملحد میشمارد و این اعتقاد را که پس از رسیدن به مقام ولایت، ترک عبادت روا خواهد بود، نتیجۀ گمراهی میداند و معتقد است که در هیچ مقامی از مقامات سلوک، هیچیک از ارکان شرعی ساقط نمیشود. [۷۱]
هجویری، علی، ج۱، ص۲۷۵، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۷۲]
هجویری، علی، ج۱، ص۳۷۰-۳۷۱، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
احمد جام ترک شریعت را منشأ تمامی گمراهیها میداند و شریعت بیحقیقت را امری بیمنفعت، و حقیقت بیشریعت را نمایش و کثرت بیبرکت میشمرد. [۷۳]
احمد جام، انس التائبین، ج۱، ص۸۸، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
امام محمد غزالی بطلان دعوی اهل اباحت را از ۷ وجه اثبات میکند و ادعای آنان را ناشی از غرور و فریفتگی به خویش میداند و آنان را تکفیر میکند. [۷۴]
غزالی، محمد، ج۱، ص۶۵-۷۰، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷۵]
غزالی، محمد، ج۱، ص۴۶۲، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷۶]
غزالی، محمد، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷۷]
غزالی، محمد، ج۲، ص۴۲۰، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
وی همچنین رسالهای خاص در نکوهش اباحتیان نوشته است. [۷۸]
پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۱۵۲-۲۰۹، دومجدد: پژوهشهایی دربارۀ محمد غزالی و فخر رازی، تهران، ۱۳۸۱ش.
۴.۷ - بیاعتنایی به علومبرخی از صوفیان بر اساس پایبندی به شیوۀ معرفتی خود که به آن «علم کشفی» میگفتند، دیگر علوم را مقرون به حقیقت نمیدانستند و گاه بر آنها استخفاف نیز روا میداشتند (از جمله به این منبع رجوع کنید [۷۹]
مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهار، بیتهای ۱۵۱۶،۱۵۱۹، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۲۳-۱۹۳۳م.
).اینگونه داوریها راه ادعا را بر روی صوفینمایان میگشود تا نسبت به کسب علم بیاعتنا شوند و اذواق و مواجید خود را معیار حقیقت بپندارند. گروهی از صوفیه به انتقاد از این شیوه برخاستهاند؛ از جمله ابوعبدالله خفیف، مریدان خود را به اقتدا به مشایخی ترغیب میکرد که علم را با حقیقت جمع کرده باشند. [۸۰]
دیلمی، علی، ج۱، ص۳۷، سیرت ابن الخفیف الشیرازی، ترجمۀ یحیی بن جنید شیرازی، به کوشش ا شیمل، تهران، ۱۳۶۳ش.
محمد غزالی نیز بر صوفیان بیبهره از علم حال که از علم قال میگریزند، نقدی تند دارد و آنان را اباحتی میخواند. [۸۱]
غزالی، محمد، ج۱، ص۳۸، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
۴.۸ - رفتارها و آداب خاصافزون بر آنچه گفته شد، انتقاد از برخی دیگر از رفتارها، آداب و شیوههای اهل تصوف نیز در میان نوشتههای صوفیان یافت میشود که پارهای از مهمترین آنها عبارتاند از: خرقهپوشی و زهدفروشی صوفینمایان برای جلب توجه خلق؛ [۸۲]
هجویری، علی، ج۱، ص۵۱-۵۳، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۸۳]
غزالی، محمد، ج۲، ص۳۰۸، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۸۴]
غزالی، محمد، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸، احیاء علومالدین، به کوشش بشیر سالم حسن فرج، بیروت، ۱۹۷۵م.
دنیاطلبی برخی صوفیان، بهویژه آنان که به حاکمان و پادشاهان نزدیک میشدند [۸۵]
غزالی، محمد، ج۲، ص۱۳۳-۱۴۸، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۸۶]
بخاری، محمد، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۸، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
رسم دریوزه و گدایی که به سبب آفات متعددش مورد نقد صوفیه بوده است [۸۷]
هجویری، علی، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
[۸۸]
مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیتهای ۲۷۵۲،۲۷۵۶، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۲۳-۱۹۳۳م.
[۸۹]
افلاکی، احمد، ج۱، ص۲۴۵، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹-۱۹۶۱م.
و ریاکاری و نمایش کرامات. [۹۰]
خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۷۲، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۹۱]
محمد بن منور، اسرار التوحید، ج۱، ص۱۹۹، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
۵ - فهرست منابع(۱) ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، بیروت، ۱۳۶۸ق. (۲) احمد جام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش. (۳) افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۵۹-۱۹۶۱م. (۴) اوحدی مراغهای، کلیات، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۴۰ش. (۵) باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش. (۶) بخاری، محمد، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش. (۷) پورجوادی، نصرالله، دومجدد: پژوهشهایی دربارۀ محمد غزالی و فخر رازی، تهران، ۱۳۸۱ش. (۸) پورجوادی، نصرالله، سلطان طریقت: سوانح زندگی و شرح آثار احمد غزالی، تهران، ۱۳۵۸ش. (۹) ترجمۀ رسالۀ قشیریه، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۴۵ش. (۱۰) جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۱) جهانگیری، محسن، محییالدین ابن عربی: چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ش. (۱۲) خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیه، به کوشش محمد سرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۱۳) دیلمی، علی، سیرت ابن الخفیف الشیرازی، ترجمۀ یحیی بن جنید شیرازی، به کوشش ا شیمل، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۴) روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۶۰ش. (۱۵) سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م. (۱۶) سلمی، محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. (۱۷) سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش. (۱۸) سهروردی، عمر، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق. (۱۹) شبستری، محمود، گلشن راز، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲۰) شمس تبریزی، مقالات، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش. (۲۱) عبادی مروزی، منصور، مناقب الصوفیة، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲۲) عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۲۳) عطار نیشابوری، فریدالدین، اسرارنامه، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۱ش. (۲۴) عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۲۵) عفیفی، ابوالعلاء، الملامتیة و الصوفیة و اهل الفتوة، بیروت، ۱۳۶۴ق. (۲۶) علاءالدولۀ سمنانی، احمد، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش. (۲۷) غزالی، محمد، احیاء علومالدین، به کوشش بشیر سالم حسن فرج، بیروت، ۱۹۷۵م. (۲۸) غزالی، محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۶۱ش. (۲۹) قشیری، عبدالکریم، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۰۸ق. (۳۰) کاشفی، حسین، لب لباب مثنوی، به کوشش نصرالله تقوی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۳۱) کلابادی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، بیروت، ۱۴۰۰ق. (۳۲) مجاهد، احمد، مقدمه بر مجموعۀ آثار فارسی احمد غزالی، تهران، ۱۳۵۸ش. (۳۳) محاسبی، حارث، الرعایة لحقوق الله، به کوشش مارگارت اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م. (۳۴) محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۳۵) مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، لیدن، ۱۹۲۳-۱۹۳۳م. (۳۶) نجمالدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش. (۳۷) هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف»، ج۱۵، ص۵۹۵۷. |